کرامت پنجم حدود 45 سال پیش از این اتفاق برای آقای عبدالله آردین از متدینین و موثقین و از خادمین و هیات امنای مسجد صاهب الزمان(عج) بیکاه رخ داده و بدایم اینچنین نقل می کردند: در دوران نوجوانی ام اطراف…
کرامت پنجم

کرامت پنجم

حدود 45 سال پیش از این اتفاق برای آقای عبدالله آردین از متدینین و موثقین و از خادمین و هیات امنای مسجد صاهب الزمان(عج) بیکاه رخ داده و بدایم اینچنین نقل می کردند: در دوران نوجوانی ام اطراف امامزاده نخلستان بود. از بالای یک نخل بلند افتاده بودم زمین به گونه ای که بی هوش شده و چشمم انحراف پیدا کرده بود پدرم که پس از سه شبانه روز از بیهوشی ام از اطبا مایوس شده بود، مرا برداشته و کنار قبر امامزاده سید محمود(ص) آورده بودند مادرم رو کرده بود به مقبر آقا سید محمود و گفته بود : آقا جان یا شفای بچه ام رو بده و یا جانش را بگیر و پس از آنکه مرا کنار مقبره امامزاده گذاشته بودند ساعتی طول نکشیده که بهوش آمده بودم و از اینجا به یاد دارم که پس از بهوش آمدنم انحراف چشمم نیز برطرف و صحیح و سالم شده بود انگار هیچ اتفاقی برایم نیفتاده است و دیدم درب اتاق امامزاده بسته شده و اتاق تاریک است و نور کمی از روزنه اتاق مشاهده کردم و چشمان گریان حرکت کردم پدر و مادرم که پشت درب مضطربانه منتظر نتیجه بودند با شنیدن صدای گریه من درب را باز کردند و از خوشحالی نمی دانستند چکار کنند برای همه یقین حاصل شد که سلامتی ام مدیون امامزاده هستم و از آن روز بر ارادات ما به این امامزاده جلیل القدر افزوده شد.

 

 

 

منبع:کتابچه نسل کوثر

 
 
درباره : [Post_Cat_Title] ,
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط نفر مجموع امتیاز :

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش


قالب وبلاگ