کرامت سوم این حقیر از آن روزی که تصمیم به بازسازی آستانه مقدسه را گرفتیم شاهد عنایات و توجهات آن بزرگوار بودم یک شب که شب از نیمه گذشته بود متوجه شدم همسرم در خواب حرف می زند فکر کردم در خواب کابوس می…
کرامت سوم

کرامت سوم

این حقیر از آن روزی که تصمیم به بازسازی آستانه مقدسه را گرفتیم شاهد عنایات و توجهات آن بزرگوار بودم یک شب که شب از نیمه گذشته بود متوجه شدم همسرم در خواب حرف می زند فکر کردم در خواب کابوس می بیند او گفت : نه اتفاقا" خواب خوب می دیدم نگذاشتی تمام شود و توضیح دادند که من در خواب دیدم که داشتم وارد منزلمان می شدم به محض ورود به منزل بچه ها شادمان جلویم آمدند و گفتند مامان امامزاده سید محمود به خانه ما آمده و الان توی اتاق پیش بابا هستند و من تا این خبر را شنیدم با خوشحالی داشتم فریاد می زدم و می گفتم آی خدای من آقا سید محمود به خانه ما آمده و داشتم به سمت اتاقی که آقا در آن بود می رفتم که شما نگذاشتید و بیدارم کردید نگارنده یقین دارد که الطاف آن بزرگوار به دوستدارانش می رسد.

 

 

 

منبع:کتابچه نسل کوثر

 
 
درباره : [Post_Cat_Title] ,
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط نفر مجموع امتیاز :

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش


قالب وبلاگ