گوشه ای از کرامت امامزاده در زمان حیات(امامزاده سید محمود)

گوشه ای از کرامت امامزاده در زمان حیات

او فرزندی از نسل پیامبر (ص) وازذرییامام همامموسی بن جعفر است که نسب شریفش از تریق محمد عابد فرزند امام هفتم به ان هزرت میرسد او قریب 8قرن پیش چون اجدادطاهرینش که از ظلم وجور حکام زمانه به ستوه امده بود همرا با خیل سادات علویان برای حفظ جان خویش از بیداد دشمنان ال علی(ع)بع این کوی و برزن پناه اوردند واین بار روستای سکل افتخار پزیرا بودن او را پیدا نموده و او نیز همانند همه اولیا خدا گمنام در میان مردم می زیست  و در گمنامی به بندگی خدا می پرداخت تا جایی که اطلاعات سینه به سینه نیاکان ما حکایت از این دارد که او در نهایت گمنامی به عنوان خدتکار به کار و تلاش مشغول بود وچون اجداد طاهرینش در نهایت سادگی و بی پیرایگی با دسترنج خود امرمعاش می نمود و کسی نمی دانست که این گنج در کنج ویرانه کیست؟ تا جایی که صاحب کار او نیز نمی دانست که چه گنجی در خانه دارد تا آنگاه که رازهای پنهان این مرد بزرگ و محبوب خدا از اولیاء الله بر ملا می شود و می بینند آنگاه که او به عبادت و بندگی مشغول است دست غیبی کارهای او را به سر انجام می رساند . در نقل متواتر از نیاکان چنین رسیده است :

یک روز صاحبکارش می بیند او به عبادت مشغول و دلو آب خودبه خود از جوی آب پر می شود و بدون اینکه کسی او را حمل کند حرکت کرده پای درختان می ریزد و درختان را آبیاری می کند و روزی دیگر وقتی گندم را به او  می دهند تا با آسیاب دستی آرد کند می بینند آسیاب در حرکت است و گندمها آرد می شوند و محمود خدمتکار آنان که او را بدین نام صدایش می زدند یا در عبادت است یا در استراحت کم کم حقایق را می فهمند که او از اولیاء خدا و سادات علوی است که اینگونه بی نام و نشان در میان مردم زندگی می کند و دیگر صاحبکارش به خود اجازه نمی داد از را به کاری فرمان دهد و هر روز به تکریم و تجلیل بیشتر او می پرداخت.

آقا سید محمود(رض) می بیند حال که اسرارش بر ملا شده و دیگر حاضر نیستند او را به کاری بگمارند و او را بیش از حد مورد تکریم و احترام قرار می دهند ادامه حیات را بر خود سخت می بیند و از خدایش مرگ خود را می طلبد و آن روز که صاحبکار بدنبال او به مزرعه می آید اثری از او نمی بیند هر چه جستجو می کند نتیجه ای نمی گیرد تا اینکه متوجه می شود سید در گوشه ای به خواب فرو رفته است اما این خواب ابدی مرد خدا بود که به سرای ابد شتافته بود سپس او را در همین مکان که جنب گورستان قدیم روستا بود و آثار قدمت آن تا همین چند دهه اخیر هویدا بود دفن کردند این زندگی فردی است که یک عمر در گمنامی در میان مردم زیست ولی در خلوت بندگی خود بود و بدور از هیاهوی انسانها خدا را بندگی می نمود و ذره ای از کار و تلاش روزمره نیز همچون نیاکانش فرو گزار نمی کرد.

علاقه و اعتقاد بالای این مرد که خاطرات امامزاده را سینه به سینه و نسل نه نسل از نیاکان خود شنیده اند گویای این حقیقت است که مردان بزرگ در گذر زمان هر گز به فراموشی سپرده نخواهند شد به آنان نسل به نسلهای بعدی منتقل شده تا کام تشنه محبان اهل بیت(ع) را در آینده سیراب نماید" یریدون لیطفئوا نورالله بافواهم و الله متم نوره و لوکره الکفرون" نور خدا هرگز خاموش نمی شود


منبع:کتابچه نسل کوثر


 

 



[ سه شنبه 15 آبان 1386 ] [ 22:54 ] [ مرتضی ذاکری ]

مطالب مرتبط