کرامت هفتم آقای افراسیابی از قول مادرشان نقل می کرد که مادرم می گفت خانمی از همسایه ها و آشنایان عروسم بودند اهل دولت آباد تهران بود و این خانم به خاطر اینکه بپه دار نمی شدند با شوهرش درگیری و نزاغ داشتند…
کرامت هفتم

کرامت هفتم

آقای افراسیابی از قول مادرشان نقل می کرد که مادرم می گفت خانمی از همسایه ها و آشنایان عروسم بودند اهل دولت آباد تهران بود و این خانم به خاطر اینکه بپه دار نمی شدند با شوهرش درگیری و نزاغ داشتند و در شرف طلاق قرار گرفته بود و از همه اطبا نیز مایوس شده بودند یک روز که او جریان اختلافش با شوهرشان را نقل می کرد مادرم به زبان محلی گفتند چرا سید محمود(ع) نمی ری؟ او متوجه نشد از عروس خانواده ما که لهجه محلی می دانست پرسید مادر شوهرت چه میگوید؟ گفتند میگوید چرا برای حاجتت به امامزاده سید محمود متوسل نمی شوی؟ پرسید او کیست وقتی فهمید گفت : من امروز به او متوسل می شوم و از همان راه دور یعنی تهران به امامزاده توسل پیدا کرد و پس از توسل به امامزاده پس از مدت کوتاهی بچه دار شدند و ایشان یقینی پیدا کرده بود که این بچه عطیه خدا از سوی امامزاده سید محمود است.

 

 

 

منبع:کتابچه نسل کوثر

 


درباره : [Post_Cat_Title] ,
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط نفر مجموع امتیاز :

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش


قالب وبلاگ